پرنده
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست
            

حدس

و حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی
و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی
من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم
و تو به نامدیگری مرا خطاب می کنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میکنی
به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی
و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت
که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی

 

امشب نه اینکه شام غریبان گرفته ام

بلکه به یمن آمدنت جان گرفته ام

در این شب های بلند آرزویی دارم.....

آرزویی به بلندای یک شب زمستانی......

که تو تا ابد مال من باشی

و من تا انتهای دو دنیا دیوانه ی نگاه تو بمانم......

باز امشب ...

باز امشب ای ستاره تابان نیامــــــــدی
باز ای سپیده شب هجران نیامــــــدی
شمعم شکفته بود که خندد بروی تــــــــو
افسوس ای شکوفه خندان نیامـــــدی
زندانی تو بودم و مهـــــــــــــتاب مــــن چرا
باز امشب از دریچه زندان نیامـــــــدی
با ما سر چه داشتی ای تیره شــــــــب که باز
چون سر گذشــــت عشق بپایان نیامــــــــــدی
شعر من از زبان تو خوش صیــــــد می کند
افسوس ای غزال غزلخوان نیامـــــــدی
گفتم بخوان عشــــــــق شدم میزبان مــــــــــاه
نامـــــهربان مــــــن تو که مهمان نیامـــــــدی

 


مطمئن باش و برو

ضربه ات کاری بود 

دل من سخت شکست

و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی

به من و عشقی پاک

که پر از یاد تو بود

و خیالم می گفت

تا ابد مال تو بود

تو برو. ..

برو تا راحت تر

تکه های دل خود را آرام سر هم بند زنم

همــــــه اون روزا میگفتن شبای یلدا بلنــــــــــــده

با تو زود میگذره ساعت یـا که اون حـرفا چرنده؟

از همون شبیکه رفتی عــــــمریه چله نشـــــــــینم

کی میاد اون شب یلدا که بازم تو رو بـــــــــــبینم؟

تو که رفتی همه روزام مث شبهای یلدا بلــــــــــــــنده

اول یه فصل سردم که شباش به من میـــــــــــخنده

تا کجا ادامـــــــه داره شبــــــای بلـــــــــــند دوری

واسه من که شب گرفتم واسه تو که غــــرق نوری

قـــــــرار هر سال یلـــــدا که هنوز یـــــادت نرفته؟

گر چه این چله بلــــنده توکه روز یـــــــادت نرفته؟

تو مث شـــــــــــــبای یلدا واسه من بلـــــــند ترینی!

رفتنی بودی ورفتی تو همینـــــــی که هـــــــــمینی...

یلدا

* با تو امشب اگر بودی یلدا بود *

بی تو هر شب که نیستی یلداست

یادمان باشد سر سجاده عشق؛
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم

بی قرار تو ام و در دل تنگم، گله هاست....... آه ، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست ......
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب! ...... در دلم هستی و بین من و تو ...... فاصله هاست ....

وقتی ....

این مطلب را از وبلاگ (http://divoune.blogsky.com/) برداشتم:

وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی!

 وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیارکسی رو که به صداقت حرفات محتاجه!

 وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته!

بگذار دوستت بدارم
آنچنانکه خورشید زمین را دوست دارد
بگذار تو را در آغوش کشم
همچون هم آغوشی زیبای موج وساحل
بگذار تنها با تو بمانم مث وفای  ماهی به دریا
این  خواستگاه را نگذار ناکام بماند
بگذار برای زندگی بهانه ای زیبا
همچون عشق تو داشته باشم
این روح سرد از کجا آمده است
که من وتو را اینگونه در بر گرفته است
این قصه نباید ناتمام باقی بماند
این  قصه را پایانی شایسته باید باشد
چراکه من وتو می توانیم
باز روح عشق را در دنیای بی روح  بدمیم
بگذار با تو بمانم  مث قصه قدیمی برگ و درخت
که هر کدام جدا از هم هیچ سودی ندارند جز پریشان حالی
تو فرصت بده تا با تو بگویم
این عشق را می توان  دوباره ساخت
می توان دوباره معنا کرد
من وتو می توانیم  از آن افسانه ها باشیم
از آنان که فقط نامی از آنها در کتاب مانده است
شاید روزگاری تصنیف من وتو گردد ورد زبانها
جای لیلی
جای مجنون
جای فرهاد
جای شیرین
اگر تو خواهی شود

فقط به خاطر تو امشب بیدار می مانم تا به ماه سفارش کنم تو را ببوسد!


 تکیه به شونه هام نکن من از تو افتاده ترم

ما که به هم نمی رسیم بسه دیگه بزار برم کی گفته بود

 به جرم عشق یه عمری پرپرت کنم حیف تو نیست

 کنج قفس چادر غم سرت کنم

 من نه قلندر شبم نه قهرمان قصه ها

 نه برده ای حلقه به گوش نه ناجی فرشته ها

من عاشقم همین و بس غصه نداره بی کسیم

 قشنگیه قسمت ماست که ما به هم نمی رسیم

بودن

کاش در امتداد سکوتم؛ فریادهای عاشقانه ام را میشنیدی....
کاش در ورای لبخند م غم انگیز ترین نگاهم را میدیدی......
کاش باور کنی تا ابد در قلبم جای داری!
فقط کاش میدانستی که جز تو از خدا دیگر هیچ چیز نمی خواهم!
برایم کافیست بدانم هستی
بودنت برایم کافیست

تخته سیاه

دل تخته سیاه نیست که هرکی اومد روش بنویسه و هرکی هم رفت بشه اسمش را پاک کرد

بزرگ باید شد

دوستت داشتم یادت هست....
گفتم دوستت دارم....
و تو گفتی...
کوچکی برای دوست داشتن...
رفتم تا ....
بزرگ شوم....
اما آنقدر بزرگ شدم که یادم رفت ....
دوستت دارم....

جرم گل لبخند وقت و بی وقت پنهانی بود که نسیم را عاشق کرد

نمیدونم گریه ی من قشنگه یا تو دلت هی برای چشای نمناکم تنگ میشه ؟!


با بال

شکسته

پر گشودن هنر است