ای یادگار روزهای زرد پائیز .... .
.
مهم نیست که اکنون دلت برای کسی دیگر می تپد .... .
.
مهم آن است که من برای همیشه تنهایم ... .
.
آنهم فقط به خاطر تو ! .. .
.
کاش می فهمیدی ........

بی تو طوفان زده ی دشت جنونم
سیل افتاده به خونم
تو  چه سان می گذری غافل از اندوه درونم؟؟؟
بی من از شهر گذر کردی و رفتی
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی......... نشنیدی

 ثانیه ها..دقیقه ها..ساعتها..وشاید روزها در انتظارش میمانی.آرام و بیصدا در حالی که انتظار در چشمانت فریاد میزند.تکیه بر آن ستون سخت و سرد آنقدر همانجا می ایستی که دستان مهربان سحرگاه صورت سردتر از همیشه ات را با احتیاط نوازش میکند.آنوقت است که میفهمی شبی دگر هم گذشت و او نیامد.

 

نفرین به هرچی رفتنه

خیلی قشنگ بود گذاشتمش تا شما ها هم بخونیدش:

نفرین به هرچی رفتنه


ای ناز ِ مهربون سلام ، باز اومدم به دیدنت
حال و هوام بارونیه ، از غمه پر کشیدنت

همبازی قشنگ من ، حالت چطوره مهربون ؟
خوش می گذره بدونِ ما ، زندگی توی آسمون ؟

خورشید خانوم  ،  حالش خوبه؟ از آسمونا چه خبر ؟
اینجا هنوزم ابریه ، از وقتی که رفتی سفر

عزیزم از خودت بگو ، چشمای نازت چطورن ؟
جات خالیه روی زمین ،  بچه ها از گریه پُرن

از وقتی رفتی بدجوری ، ساکت و دلگیر کلاس
نوشته هات پاک نشده ، هنوز روی تخته سیاس

دوشنبه کارنامه دادن ، نمره ها خوب نبود زیاد
خانوم مدیر از تو که گفت ، گریه اَمونمون نداد

خیلی دلش گرفته بود ، از نمره هات حرفی نزد
می گفت معدلت شده ، دوباره نوزده و نود

راستی پریروز مامانت ، اومد دوباره مدرسه
می گفت دیگه تو خونمون ، صدام بهش نمیرسه

بهم می گفت چند شبه که ، حتی تو خواب ندیدتت
یه دسته گل آورده بود ، بذار روی نیمکتت

دلم می خواد برات بگم ،  چی شده این بیست و سه روز
هیشکی فراموشت نکرد ، همه به یادتن هنوز

فراشِ پیرِ مدرسه ، دیروز سراغ ِ تو گرفت
لاله بهت سلام رسوند ، آدرس ِ داغِ تو گرفت

حوّا هواتُ کرده بود ،  خیلی دلش می خواست بیاد
مثل همیشه دوباره ، باباش اجازه نمی داد

مبصرِ اخموی کلاس ، دلش واسه تو تنگ شده
شبنم احمدی حالا ، عاشق شده ، زرنگ شده

ترانه رُ یادت میاد ، این روزا خواستگار داره
دوربرش نمی شه رفت ، همش می گه که کار داره

افشینُ که یادت میاد ،  اون که بهت شماره داد
این روزا به هوای تو ، همه جا دنبالم میاد

چند بار ازت خبر گرفت ، گفت : اتفاقی افتاده ؟
امروزم انگار اومده ، پشت درختا ایستاده

هنوز خبر نداره که  عشقش از اینجا پَر زده
امرزو دیگه آوردمش ، ببین چقد حالش بده

چه روزگارِ سختیه ، طاقتِ من تموم شده
تمومه خاطرات خوب ، با رفتنت حروم شده

خُب بگذریم باز چه خبر ؟ خدا واسه تو چی نوشت ؟
انگاری خوش می گذرونی !  تنها که نیستی تو بهشت !

هفته ی بعد قراره که ، دسته جمعی با بچه ها
یه سر بیام به دیدنت ، با چند تا  از معلما

حالا  دیگه باید برم ، آخه د اره دیرم می شه
بازم میام به دیدنت ، تا عمر دارم ، تا همیشه

رفتی حالا به کی بگم خیلی دلم تنگه برات میخوام یه وقت ببینمت سر بزارم رو شونه هات دوست داشتم با گلهای سرخ میومدم به دیدنت نه اینکه با رخت سیاه چشمهای سرخ ببینمت گل پرپر میکنم سر مزارت تا ابد بارونیه چشمهای یارت رفتی افسوس و نموند تو در دل خواک از تو یادگاریه چشمهای نازت پاییزه غریب و بی رحم اون همه برگ مگه کم بود؟گل من رو چرا چیدی گل من دنیای من بود

 


 مانده ام سر دو راهی ... .
.
اما یقین دارم ،
.
چه بمانم ،
.
چه نمانم .... .
.
چه دل خسته ام بخواهد،
.
چه نخواهد .... .
.
نزد تو رهگذری بیش نیستم
.
و سهم من از تو
.
همین دلتنگی است ......
.


مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم


برای آمدنت گل چیدم و برای رفتنت اشک ریختم .......... چه با شکوه آمدی و چه بی خیال رفتی .........

بودنم را هیچکس باور نداشت // هیچکس کاری به کار من نداشت // بنویسید بعد مرگم روی سنگ // با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ // او که خوابیده است در این گور سرد // بودنش را هیچکس باور نکرد

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران